تحول در علوم انسانی و ثمرات آن چیست؟

علوم انسانی را می‌توان مجموعۀ علومی دانست که باعث بهبود تفکر بشریت می‌شود.  اگرچه بر کسی پوشیده نیست که علوم تجربی نقش مهمی در قرار دادن ذهن انسان در چهارچوبی کاملا نظام‌مند دارد، ولی آنچه در طول تاریخ انسان را به سمت و سوی ناشناخته‌ها هدایت کرده تحول در علوم انسانی مانند ادبیات یا فلسفه است.

برای مثال امروزه دیگر تلاش برای اثبات فرضیۀ نیوتون یا نظریۀ نسبیت انیشتن ساده انگارانه است، چرا که این مباحث از لحاظ علمی کاملا ثابت شده‌اند. اما نمی‌توان گفت تحولات علوم انسانی دارای قواعد مشخص است و همیشه باید به‌صورت نسبی به آن نگاه کرد.

 

آیا در علوم انسانی تحول صورت می‌گیرد؟

کسی نمی‌تواند مدعی شود که در هر صد سال یک انقلاب رخ می‌دهد، یا شاید اصطلاح مرسوم "تاریخ تکرار می‌شود" درست باشد، اما نمی‌توان گفت که دقیقا در فلان ساعت و فلان روز تکرار خواهدشد. همین امر تحول در علوم انسانی را اجتناب ناپذیر می کند؛ تحولی که شاید کند و دشوار باشد ولی اتفاق می‌افتد.

 برای صدها سال شعر پارسی در قالب وزن و عروض و قافیه قرار داشت تا در قرن حاضر نیما یوشیج روحی تازه به آن دمید. چندین قرن انجیل به زبان لاتین قرائت می‌شد تا شخصی به اسم مارتین لوتر آن را به آلمانی نیز ترجمه کرد.

به شما پیشنهاد می‌کنیم مقاله "تولید محتوا برای رشته‌های علوم انسانی" را مطالعه کنید تا در این زمینه دید قوی و کاملی به‌دست آورید.

 
تحول در علوم انسانی
 

امروزه بر کسی پوشیده نیست که پیشرفت‌های تکنولوژیکی عصر حاضر سرعت چشم‌گیری به تحول در علوم انسانی بخشیده‌است. در قرون گذشته میزان اطلاعاتی که در دسترس انسان‌ها بود بسیار محدود و ثبت و ضبط آن دشوار بود. علاوه بر این همگان نمی‌توانستند در یک زمان میزان مشخصی از اطلاعات را دریافت و پردازش کنند. اما امروزه اطلاعات در دسترس انسان‌ها بسیار افزایش یافته که از آن جمله می‌توان به میزان اطلاعاتی که در فضای مجازی رد و بدل می‌شود اشاره کرد.

افزایش میزان آگاهی عمومی باعث شده که انسان عصر حاضر دیگر چشم بسته پیروی نکند  و تمامی جنبه‌های انتخابش را سنجش کند، که همین مسئله باعث پویایی و تحول در علوم انسانی (Hman Science) شده و در بلند مدت تغییر ایجاد می‌کند. با این حال نمی‌توان معتقد بود که حرکت رو به جلوی بشریت همیشه تحولی مثبت را در علوم انسانی پدید می‌آورد.

تکنولوژی وسیله‌ای است که همه می‌توانند از آن استفاده کنند. چنین چیزی باعث می‌شود آن دسته از افرادی که تفکرات بنیادگرایانه دارند نیز بتوانند در آن فعالیت کنند و با گسترش تفکرات مرتجعانۀ خود باعث به وجود آمدن نوعی عقب گرد در علوم انسانی بشوند.

 

مراحل تحول در علوم انسانی

1. تولید علم

تولید علم صرف‌نظر از اینکه علم اسلامی باشد یا سکولار (Secular)، یا اینکه در هر زمینه علمی باشد، سبب ایجاد تحول در مرزهای دانش در یک رشته علمی می‌شود. مرزهای دانش آنگاه تغییر کرده‌است که به واسطه علم تولیدشده بشر قادر به حل مسایل جدید، تولید فن‌آوری و محصولات جدیدی شود که با علم پیشین امکان آن فراهم نبود. در نتیجه نمی‌توان گفت انتقال اطلاعات به نسل جدید و یا کاربرد جدید دانش گذشته، تولید علم است.

در تولید علوم انسانی اسلامی، دو قید به موضوع وارد شده‌است. که یکی از آن‌ها دامنه علم را محدود نموده‌است و دیگری جهت محتوایی علم را معین کرده‌است. بنابراین نظریه‌پردازی موردنظر است که مسایل کشور اسلامی را مبتنی بر اندیشه اسلامی حل نماید.

مراحل تحول در علوم انسانی

 

2. عرضه علم

در تحول علوم انسانی، تولید علم مناسب لازم است، اما پایان حرکت علمی محسوب نمی‌شود. پس از تولید علم، نوبت عرضه آن فرا می‌رسد. که علم در دو سطح و در دو مرحله عرضه می‌شود :

مرحله اول: عرضه به نخبگان. در این نوع عرضه، نظرات مبادله می‌شود، نظریه تولید شده مستحکم می‌شود و نواقص احتمالی آن برطرف می‌گردد.

مرحله دوم: عرضه به دانش پژوهان. این نوع عرضه برای گسترش دانش تولید شده‌است و تجهیز نیروی انسانی خواستار علم، صورت می‌گیرد.

برای اینکه عرضه علم به دو سطح گفته شده صورت گیرد، علم باید مستحکم و بهره‌مند باشد. به همین دلیل ضروری است تا اولاً: فاصله تولید و عرضه کاهش یابد و ثانیاً: از علم تولید شده گزینش مناسبی صورت گیرد و مهم‌ترین و کارآمدترین نظریه‌های علمی به بدنه تحصیل کرده انتقال یابد.

 

3. بهره‌وری از علم

بعد از پرورش نیروی انسانی با آموزش دادن علم تولید شده، نوبت استفاده از علم است. تولید و عرضه، زمینه لازم برای جریان علم در حل مسایل فراهم نموده‌است. هدف از تحول علوم انسانی، فقط تولید و یا عرضه علم نبود بلکه بهره‌وری فرد و جامعه از دانش جدید بود که بر مبنای نیازمندی به وحی حاصل می‌شود.

بنابراین در مدیریت دانش باید برای بهره‌وری مناسب از علم علاوه‌بر تولید و عرضه، تدابیر لازم اتخاذ گردد. تنها در این صورت است که نقش سلیقه‌های شخصی کاهش یافته و تصمیم‌گیری‌ها براساس قواعد علمی استوار می‌گردد.

 

نتایج (آثار) تحول علوم انسانی:

نتایج تحول در علوم انسانی را باید خارج از محدوده خود علم مورد جستجو قرار داد. تحول علمی مقدمه ایجاد تحول، حل نیازمندی و حل بهتر و بیشتر مسایل محسوب می‌شود. شاخص تحول نیز ذیل همین محور قابل تعیین می‌باشد. نتیجه تحول در علوم انسانی را در یکی از سه بخش زیر می‌توانیم جستجو کنیم.

نتایج(آثار) تحول علوم انسانی

 

1. انسان سازی

چنانچه از اسم علوم انسانی برمی‌آید موضوع اولیه‌ای که آن را از سایر علوم جدا نموده‌است، پرداختن به انسان است. یعنی یکی از پایه‌های تجزیه و تحلیل در این علوم، بررسی مستقیم یا غیرمستقیم انسان است. در علومی مثل حقوق (Law)، روان شناسی (Psychology)، تعلیم و تربیت (Education)، ادبیات، زبان، هنر، به انسان به‌طور مستقیم توجه می‌شود، اما در علومی مثل تاریخ و به‌ویژه جغرافیا، انسان به‌طور غیرمستقیم مورد بررسی قرار می‌گیرد.

منظور از انسان‌سازی در اینجا، بیشتر توجه به جنبه فردی بودن انسان است. انسان به‌عنوان عضو سازمان، نهاد، جامعه یا جهان در متغیّرهای بعدی مورد توجه قرار می‌گیرند. انسان مؤمن عضو هر سازمان و نهادی باشد و در هر جامعه‌ای عضو باشد، برای رشد خود نیاز به پرورش دارد که برخی از نظریه‌های علوم انسانی به آن توجه می‌کند.

با وجود اینکه حجم زیادی از آیات قرآن و روایات اهل بیت(ع) مستقیماً به این قسمت نظارت می‌کنند اما این آیات الهی مانع آن نمی‌شود تا بر اساس این سرچشمه جوشان، نظریه‌پردازی‌های علمی انجام شده و علم متناسب تولید شود. بنابراین وجود این منابع، انسان سازی را از دستور فعالیت علوم انسانی خارج نمی‌کند.

 

2. سازمان‌سازی

سازمان، از مجموع انسان‌ها تشکیل شده که برای انجام مأموریت مشخص از یک سری شرایط استفاده می‌کنند. مانند سازمان ثبت احوال و املاک کشور که در صدور و ابطال شناسنامه و نیز ثبت مالکیت اموال غیرقابل حمل و نقل و غیرقابل جابجایی ماموریت دارند. البته نهادهای اجتماعی اندکی با سازمان متفاوت هستند. نهادها بین اعضاء خود، هنجارهای مشترکی دارند اما افراد در نهاد استخدام نمی‌شوند مانند نهاد خانواده. به علت وجود این تفاوت، نحوه مدیریت سازمان و نهاد نیز با یکدیگر تفاوت دارد.

اگر از این تفاوت چشم‌پوشی کنیم، سازمان‌ها و نهادها اجزاء ساختار جامعه را تشکیل می‌دهند، بنابراین علوم انسانی و اجتماعی در مدیریت دولتی و رفتار سازمانی حقوق و جرم شناسی، اقتصاد و بازرگانی، حتی به شکلی در جامعه‌شناسی مسایل مربوط سازمان‌ها و نهادها انتشار شده‌اند و دارای موضوع هستند.


نتایج(آثار) تحول علوم انسانی 


چگونگی شکل‌گیری و اداره سازمان‌ها، شکل ارتباط و پیوند بین آن‌ها، پیوستگی سازمان‌های ملی و جهانی، بررسی پی‌آمدهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی آن‌ها و مسایلی از این دست محتاج نظریه‌پردازی‌هایی است که تماماً ‌در علوم اجتماعی انجام می‌گیرد.

 

3. جامعه‌سازی

جامعه، از مجموع انسان‌ها تشکیل شده که افراد، سازمان‌ها و نهادها را در دل خود جای داده و برآیند آن‌ها به‌حساب می‌آید. جامعه همانند سازمان، مأموریت جزیی و بخشی ندارد، اما اهدافی را فرا روی قرار می‌دهد و براساس مصالح عموم آحاد جامعه حرکت تدبیر شده‌ای را دنبال می‌نماید. مهم این است که لحاظ هویت جمعی و ارتقاء و هدایت آن موضوعات نوینی را پدید می‌آورد که متفاوت با مسایل بخش‌های جامعه است.

بنابراین لازم است تا علوم اجتماعی به این لایه از مسایل نیز پاسخگو باشد. چگونگی ایجاد و تغییرات جامعه، وابستگی جامعه به هویت تاریخی آن، وابستگی جامعه به سایر جوامع، جهانی‌سازی و نوع مواجهه با آن، نقش ارتباطات و رسانه‌های جمعی در فرهنگ و جامعه، مهندسی اجتماعی، نرم‌افزار ایجاد تمدن و مسایلی از این دست، لایه جدیدی از مسایل علوم اجتماعی را تشکیل می‌دهند. براساس این، در تعبیر جامعه‌سازی، تمدن‌سازی و جهانی‌سازی نیز پوشیده شده‌است.

 

نتیجه گیری

تحول در علوم انسانی و سیاست‌گذاری در راستای تحقق آن امری ضروری تلقی می‌گردد. این مهم حاصل نمی‌شود مگر با تدوین نقشه راه تحول علوم انسانی که فرایند و مسیر تولید علوم انسانی از ابتدا تا گام‌های نهایی را در قالب یک الگوی اجرایی معین نماید.

چنان‌چه قصد تولید محتوا در زمینه علوم انسانی را دارید، پیشنهاد می‌کنیم سایت رایامارکتینگ را به‌دلیل دارا بودن نویسندگان متخصص انتخاب کنید تا سایت شما رشد کرده و بازدید بسیار زیادی را به خود بگیرد.